شعر اعضا انجمن

sahand_rahim_arbabi sahand_rahim_arbabi sahand_rahim_arbabi · 1403/04/25 16:51 · خواندن 2 دقیقه

    محمد ربانی، گرگان    

 

 

خدا نیاورد آن روز را زبانم لال
که بی تو بگذرد این لحظه ها زبانم لال
دلم شکسته از این ماجرا و دلتنگم
کزاین به بعد نبینم تورا زبانم لال
از این به بعد تورا در خودم بمیرانم
بمیرم و وسط زنده ها زبانم لال
تو را خیال ببافم ، ببافم و آخر
شود کفن به تن ما دوتا زبانم لال
نمیرسیم به هم ما موازی معروف
اگر ز عرش بیاید خدا زبانم لال
اگر چه حس عجیبی میان ما جاریست
کسی نگفته که من با شما... زبانم لال
شبیه متروپلم پوچ و سست بنیادم
به پای من ننشینی که تا... زبانم لال
چرانمیروی ای غم مگر چه میخواهی
خدا سپرده شما را به ما زبانم لال؟
دعای بی اثرم در پی ام اجابت نیست
ویا که رفته اثر از دعا زبانم لال
بر آن شدم که بگویم شکس تهایم را
شکست واژه و شد زز.زبا زبانم لال