شعر اعضا انجمن

sahand_rahim_arbabi sahand_rahim_arbabi sahand_rahim_arbabi · 1403/06/27 10:03 · خواندن 1 دقیقه

 

 

 

 

محمد منصورفلاح، کرج

گلو پر است، پر از آه از درون نکشیده
لبان خشک معطر به بوسه ی نچشیده
دو چشم سرخ دو خورشید دو دریچه ی آتش
که خیره مانده به دستان بر دهان نرسیده
بکش به سمت خیابان غرور زخمی خود را
بکش که از رگ غیرت هنوز خون نجهیده
بپر که حک شده بر باورگلوله ی سربی
نشان بال پرستوی از قفس نپریده
کدام جاده تو را از خیال خانه ربوده
که چشم پنجره خورشید را پس از تو ندیده
به موج موی سیاهت قسم الهه ی شرقی
که روزگار سپید از تو آهوانه رمیده
اگر چه بغض ، بریده صدای ضجه ات اما
دلت هنوزِ هنوز از رها شدن نبریده
دوباره شعله بکش آتش مقدس اعظم
که قرن هاست خدا بر اجاق ما ندمیده